Web Analytics Made Easy - Statcounter

حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر راشدی نیا دبیرعلمی سی و هفتمین کنفرانس بین المللی وحدت در گفتگوی تفصیلی با خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن هفته وحدت و با اشاره به اقدامات صورت گرفته و عملکرد دبیرخانه علمی کنفرانس وحدت و پژوهشگاه مطالعات تقریبی، اظهار داشت: پژوهشگاه مطالعات تقریبی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اساسا بخش علمی کنفرانس وحدت را به عهده دارد و از این جهت دبیرخانه علمی کنفرانس توسط پژوهشگاه مطالعات تقریبی اداره می شود؛ دبیرخانه علمی وظیفه تشکیل نشست های علمی کنفرانس را به عهده دارد که ماه ها قبل از آغاز کنفرانس مجموعه ای از جلسات هیات علمی برگزار شده است و موضوعات و محورهای کنفرانس وحدت در جلسات متعدد مصوب و تنظیم گردیده و سپس جهت اقدام ابلاغ گردیده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



حجت الاسلام راشدی نیا پیرامون فراخوان مقاله و موضوعات مرتبط با این مسئله، افزود: پژوهشگاه مطالعات تقریبی وظیفه گردآورنده مقالات ، انتشار و فراخوان مقالات را دارد که امسال با یک اهتمام ویژه ای این اقدامات را پیگیری وانجام داده است؛ امسال به حدود 100 دانشگاه ، مرکز پژوهشی و علمی کشور که در حوزه علوم اسلامی انسانی فعالیت دارند فراخوان را ارسال کرده ایم و از روسای دانشگاه ها و مراکز پژوهشی در خواست مشارکت در تدوین مقالات داده ایم.

وی در ادامه با تاکید بر انتشار فراخوان از طریق خبرگزاری ها،رسانه ها و فضای مجازی، گفت: مهم ترین خبرگزاری های کشور به مانند خبرگزاری های (حوزه علمیه، شبستان، تقریب، ایسنا، مهر، ایکنا، فارس و ابنا و...) اقدام به انتشار فراخوان کردند؛ امسال در فضای مجازی به صورت گسترده بحث فراخوان کار شده است و 50 گروه و در حدود 100 کانال که بیش از 500 هزار نفر بازدید و عضو دارند فراخوان منتشر گردیده است که می توان گفت اطلاع رسانی گسترده ای انجام شده است.

سرپرست پژوهشگاه مطالعات تقریبی، تصریح کرد: اقدام بعدی از حیث اینکه این مقالات و کنفرانس "علمی" تلقی شود؛ سعی کرده ایم در تمامی سامانه هایی که همایش های کشور اطلاع رسانی می شود، همایش را ثبت کنیم، این سامانه عبارتند از، سامانه سیویلیکا (CIVILICA) که سامانه اطلاع رسانی و نمایی کردن مقالات کشور است که برای اولین بار کنفرانس وحدت در آن ثبت شده است، همینطور در سامانه و پایگاه سمپوزیا (SAMPOSIA) و نیز کنسرسیوم محتوای ملی نمایه خواهد شد، افزون بر این ها ملجا تایید همایش های علمی کشور سامانه ISC است، ما با همکاری حوزه علمیه خواهران توانسته ایم همایش را در سامانه استنادی جهان اسلام ثبت نماییم تا مقالاتی که ارسال می شود از اعتبار علمی و امتیازات علمی بهره مند شود که همه قبل از فراخوان و در دوره فراخوان انجام گرفته است.

وی در ارتباط با جلسات و نشست های علمی و هماهنگی پیرامون مسائل مرتبط با دبیرخانه علمی کنفرانس وحدت، عنوان کرد:  حدود هشت جلسه دبیرخانه و هیات علمی با بحث ها و موضاعات متعدد و با جنبه های علمی که مراعات گردید، برگزار کرده ایم که امسال با عنوان همکاری های اسلامی برای دستیابی به ارزشهای مشترک مصوب و در شش محور اصلی کنفرانس مطرح گردید، در واقع در جلسات دبیرخانه بررسی گردید چه راهکارهایی است که بتوان یک مشارکت حداکثری از فرهیختگان جهان اسلام را کسب کنیم که به المحال به این اقدام جمع بندی گردید.

حجت الاسلام راشدی نیا با اشاره به اقدامات صورت گرفته در حوزه اطلاع رسانی، اذعان داشت: در گروه های داخلی و خارجی تلاش شد به صورت گسترده ای اطلاع رسانی انجام گردد و نتیجه این شد که تا به امروز 205 مقاله توانسته ایم دریافت کنیم، که در طی سال های گذشته و حداقل سال های اخیر و کنفرانس وحدت این تعداد مقاله دریافت نکرده بوده ایم و این اتفاق یک مشارکت بی نظیر است، از اینرو مهلت را تا ششم مهر ماه تمدید کرده ایم و تصور می کنیم تا 230 الی 240 مقاله نیز ارسال گردد که نسبت به سال های گذشته یک رشد بیش از 3 الی 4برابری دردریافت مقاله و مشارکت اساتید دانشگاه و حوزوی و علما داخلی و خارجی چه از اهل سنت و تشیع خواهد بود، در واقع یک ترکیب جمعیتی از 25 استان  کشور در این مشارکت را شاهد هستیم.

وی اضافه کرد: از این مقالات 167 مقاله از ایران و 38 مقاله از کشورهای خارجی دریافت کرده ایم که از این تعداد 150 مقاله به زبان فارسی ، 30 مقاله به زبان عربی ، 15 مقاله به زبان انگلیسی ، 4 مقاله به زبان ترکی و 2مقاله به زبان اردو می باش، البته بعضی از این زبان ها به صورت عربی انگلیسی در کشور نوشته شده است، درکل جمع مقالات به زبان های دیگر 55 مقاله  و 150 مقاله به زبان فارسی است.

حجت الاسلام راشدی نیا، گفت: ما از 20کشور مقاله دریافت کرده ایم که بیشترین آن از کشور ترکیه با 4 مقاله و به ترتیب مصر3 مقاله، تونس3 مقاله، الجزائر3 مقاله، عراق ،سوئیس ، انگلیس ودیگر کشورهای اسلامی و غیراسلامی هر کدام یک الی دو مقاله دریافت شده است؛ مقالات در دبیرخانه کنفرانس در حال ارزیابی است، ابتدا چکیده مقالات ارزیابی شده است و از چکیده هایی که مقبول قرار گرفته و درخواست شده است که اصل مقالات را نیز ارسال کنند؛  این 205 مقاله در دستورکارارزیابی قرار گرفته و هر مقاله توسط دو نفر از داوران دبیرخانه مورد ارزیابی قرار می گیرد، از این تعداد حدود 120 مقاله تاکنون مورد ارزیابی قرار گرفته و نتیجه اعلام شده است که امیدواریم تا روز کنفرانس این ارزیابی ها تمام شود و ما بتوانیم چکیده مقالات را در کنفرانس ارزیابی کنیم، متعاقبا اصل مقالات آماده می شود و در مجموعه مقالات کنفرانس سی و هفتم منتشر خواهد شد.

سرپرست پژوهشگاه مطالعات تقریبی در ادامه پیرامون رونمایی آثار و کتبی که توسط پژوهشگاه تالیف شده است، بیان کرد: دیگر اقدامی که توسط پژوهشگاه مطالعات تقریبی در کنفرانس وحدت انجام گرفته است، مجموعه ای از آثار پژوهشگاه را برای رونمایی در کنفرانس آماده کرده ایم؛ امسال همزمان با 16 اثر و عنوان جدید کتاب ها در چهار دسته کلی رونمایی خواهد شد.

دبیرعلمی سی و هفتمین کنفرانس بین المللی وحدت ضمن معرفی کتب و آثاری که در کنفرانس وحدت رونمایی خواهد شد، گفت: امسال مباحث جریان شناسی مذهبی کشورهای اسلامی ، تقریب و وحدت ، مبانی تقریب ،تاریخچه  و تحلیل ها و رویکردها تقریبی و موضوعات مرتبط ، فقه مقارن و مجموعه کتاب هایی که در این ارتباط نوشته شده است، مناقب و فضائل اهل بیت(ع) از دیدگاه علمای اهل سنت مورد توجه و اقدام قرار گرفته است، این چهار موضوعی است که تقریبا حول آنان جمع بندی صورت گرفته است.

وی افزود: آثاری که امسال رونمایی خواهیم کرد: کتاب " المناقب لابی الموفق بن احمد الحنفی الخوارزمی" مهمترین و جامع ترین کتابی است که توسط یکی از علمای اهل سنت در سده ششم نوشته شده است و همه فضائل و مناقب امیرالمومنین(ع) را در خود جمع کرده است؛ کتاب "الاربعینیه الحسینیه"  پیرامون اربعین امام حسین علیه السلام است که به بررسی تاریخی، فکری و روایی پرداخته است، این کتاب اربعین حسینی را از نگاه علمای جهان اسلام چه سنی و چه شیعه مورد بررسی قرار داده است و از معدود نوشته هایی است که پیرامون اربعین امام حسین(ع) منتشر خواهد شد.



حجت الاسلام راشدی نیا، خاطرنشان کرد: کتاب بعدی "جنگ و صلح در اسلام با تاکید بر سیره نبوی(ص)" است که پیرامون جنگ های پیامبر(ص) است، ایراداتی را وارد کردن که برای چه اهدافی بوده است و با تاکید و استناد به منابع شعی و اهل سنت و مسئله جنگ و صلح  که یکی از محور های کنفرانس وحدت همین موضوع است، می باشد؛ کتاب "جریان شناسی دیدگاه ها و رویکردهای وحدت و تقریب مذاهب اسلامی (رویکردهای اجتماعی،سیاسی،فقهی و کلامی) است، در هرصورت جریان های رویکردهای مختلفی در حوزه وحدت وجود دارد ، بعضی ها نگاه حداکثری و برخی نگاه حداقلی دارند، همه آن ها در طول این چند دهه ای که مسئله تقریب در جهان اسلام مطرح شده است مورد ارزیابی قرار گرفته و تحلیل شده است.

دبیرعلمی کنفرانس وحدت، ابراز داشت: کتاب دیگر "بررسی تاریخی مفهوم امت واحده از منظر متفکران مسلمان(از ابتدا تا دوران معاصر)"، این کتاب یک نگاه تاریخی به بحث امت واحده انداخته است، در هر صورت امت یک واژه قرآنی است و بیان می کند " إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ"، این کتاب بررسی می کند که در دوره پیامبر(ص) ، خلفا، علما ، بنی امیه ، بنی عباس و دیگر دانشکندان اهل سنت و شیعه چه برداشتی از امت ادشته اند، در واقع از زمانی که این مفهوم شکل گرفته است تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است.



وی اضافه کرد: کتاب "علمای وحدت و تقریب در سرزمین شام" است، سرزمین شام یک سرزمین بزرگی بوده است و امروزه به چندین کشور لبنان، سوریه و فلسسطین تقسیم شده است، بزرگانی در این سرزمین پرچم داران وطلایه داران تقریب بوده اند معرفی می کند؛ این کتاب توسط شیخ شوقی حداد نوشته شده و فلسطین را نماد وحدت و تقریب معرفی کرده است.

حجت الاسلام راشدی نیا، گفت: کتاب بعدی "کتاب امت واحده اسلامی و اتحادیه کشورهای اسلامی" است که توسط دبیرکل محترم مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است حجت الاسلام و المسلمین دکتر شهریاری نوشته شده است، این کتاب یک الگویی را برای تشکیل امت واحده اسلامی ارائه کرده است ، در واقع یک الگوی مفهومی برای تشکیل امت واحده اسلامی که به صورت پلکانی هر مرحله تعیین شده و ویژگی و مختصات مشخص کرده است تا برسد به اوج و قله امت و احده یعنی تشکیل اتحادیه اسلامی و دستیابی به تمدن نوین اسلامی؛ این کتاب از کتب مهم است که اکنون به زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده و وامسال در همایش به زبان های روسی، هندی و مالایی رونمایی خواهد شد.



وی ابراز داشت: کتاب "در آمدی بر جریان شناسی مذهبی  افغانستان" است، کشور افغانستان از همسایگان کشورمان است، ارتباطات زیادی وجود دارد و از حیث فرهنگی داد وستد بالایی میان کشورمان و کشور افغانستان انجام می گیرد، به خصوص در دوره اخیر اتفاقات بسیاری افتاده است و نمی تواند از نگاه مذهبی این ها مورد توجه قرار نگیرد، در واقع این کتاب به بررسی مذهبی کشور افغانستان پرداخته است؛ طالبان قدیم از شکل گیری تا شکست و طالبات جدید مورد بررسی و تحلیل قرار داده است، جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد ارتباط برقرار کند به چه نکاتی باید توجه داشته باشد.

وی ادامه داد: کتاب "درآمدی بر جریان شناسی مذهبی ترکیه" است، ترکیه یکی از کشورهای مهم منطقه است، این کتاب یک جریان و نگاهی از اسلام را در دنیا دارد توسعه می دهد و ما باید این کشور و شخصیت های آن را بشناسیم و چه جریان هایی در حوزه مذهبی فعالیت می کنند و مسیر این کشور به کدامین سمت حرکت می کند؛ کتاب بعدی "در امدی بر جریان شناسی مذهبی سوریه" است که از اهمیت زیادی برخوردار است، در واقع در دوره های اخیر از اهمیت خیلی بالاتری نسبت به گذشته پیداک رده است، در این کتاب عمده تمرکز بر روی مذهب ، دین و جریان ها ، شخصیت های مذهبی و  جریان های تقریبی وضد تقریب صورت گرفته است، که اگر بخواهیم در هر کدام از این کشورها فعالیتی انجام دهیم و به عنوان منادیان وحدت اقدامی صورت گیرد باید شناخت کامل انجام شود.



سرپرست پژوهشگاه مطالعات تقریبی ضمن تاکید بر اهمیت کتب و آثار جدید پژوهشگاه، تصریح کرد: کتاب "الاسس فکریه للمعتزلین الجدد تجاه الاحکام للاسلامی" است، گروهی را در جهان اسلام داریم که تعبیر می شد به نومعتزلیان ، عقل گرایان جهان اسلام هستند که نوعی نگاه به جهان اسلام دارند و نگاهی به احکام اسلامی که بعضا نگاهی است که می تواند راهگشا باشد، چه بسا به طور گسترده نگاهشان نزدیک به سکولاریسم به احکام اسلام و یک نگاه لیبرالیسمی به احکام دارند؛ بررسی این جریان ها برای وحدت مهم است زیرا نگاه تقریب این نیست که بیاییم صورت مسئله را پاک کنیم و من چنین بگویم و شما چنین می گویید و در فلان مسئله اعتقادی اینگونه فکر می کنم وشما به شکل دیگه ای فکرکنید ، در حقیقت این کتاب افکار ونگاه آنان را بنابر احکام اسلامی بررسی و نقد می کند.

وی ادامه داد: کتاب بعدی "اهدای جنین از دیدگاه فقهای شیعه و اهل سنت" است، دنیا با توجه به گستردگی که پیدا کرده است، تکنولوژی، فناوری ها و مسائل جدید را پیش روی امت ها و بشریت قرار داده است به مانند درمان ناباروری که به شکل امروزی وجود نداشت ودیگر موضاعات جدید دنیا که هر روز درحال بوجود آمدن است که در گذشته این مسائل برای بشر سوال نبوده است و اکنون چگونه متدینان در دنیا با این مسائل برخورد کند؛ درواقع آیا می توان از نگاه دین حکمی برای این مسائل صادر شود،لذا  یکی از همکاری هایی که در  جهان اسلام می تواند شکل بگیرد این است که از ظرفیت هایی هر کدام از مذاهب استفاده شود، باید از ظرفیت فکری مذاهبی که سابقه 1400 ساله دارد برای حل مسائل جدید و به روز استفاد شود.



دبیر علمی کنفرانس وحدت با اشاره به دو کتاب دیگری که در کنفرانس وحدت رونمایی خواهد شد، اذعان داشت: کتابی دیگر که "گزارش سلسله نشست های علمی" است که در پژوهشگاه برگزار شده است، حدود 65 نشست در حدود 3سال توسط بزرگان حوزه و دانشگاه از اهل سنت و تشیع برگزار شده است؛ تبیین مسئله وحدت، چالش ها و راهکارهای برون رفت از چالش ها ،  شاخت جهان اسلام و مذاهب و جریان های مذهبی که دغدغه ای بود ، محجموعه ای از شخصیت ها را دعوت کردیم، محتوای غنی از این ها تولید شده ات که به صورت مختصر و اجمالی در یک جلد کتاب آماده شده است و کتاب آخری که در کنفرانس رونمایی خواهد شد، چکیده مقالات تایید شده سی و هفتمین کنفرانس بین المللی وحدت است که حدود 140 الی 150 مقاله در این میان مورد تایید قرار گرفته است.

سرپرست پژوهشگاه مطالعات تقریبی در پایان با اشاره به فعالیت ها و اقدامات مستمر و پیوسته پژوهشگران و کارکنان پژوهشگاه در طول سه سال اخیر، تاکید کرد:  کارهایی که انجام گرفته است، برخی از 12 سال پیش آغاز شده بوده و برخی در 3 سال اخیر انجام شده است؛ جریان شناسی کار جدیدی است که به این نتیجه رسیدیم برای ارتباط گیری نیاز به اطلاعات است و این اقدامات را انجام دادیم؛ کتاب مناقب از جمله کارهایی است که از حدود 16سال پیش آغاز شده بود ولی کار اتمام پیدا نکرده بود و تعطیل شده بود و اکنون تکمیل گردید، جمعی از دوستان و 30 نفر از پژوهشگران با تالیف ،ویراستاری، بازبینی و اصلاح ،این کتاب را آماده به چاپ رساندند و در این میان از ظرفیت برخی از دانشگاهیان استفاده گردید.

 
انتهای پیام/
گفتگو از: محمدمحسن شمس
 
 

منبع: تقریب

کلیدواژه: دبیرخانه علمی کنفرانس علمی کنفرانس وحدت جریان شناسی مذهبی رونمایی خواهد شد مقاله به زبان نوشته شده ارزیابی قرار اطلاع رسانی جهان اسلام کتاب بعدی امت واحده اهل سنت جریان ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۸۱۷۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امیر بختیاری: تقلیل اقدامات ارتش در سال ابتدایی جنگ بی‌انصافی است/ در ارتش مخالفت چندانی با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر وجود نداشت/ از سال دوم جنگ وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه از بین رفت

 

پایگاه خبری جماران، محسن عربی: عملیات بیت المقدس در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال 1361 آغاز و در روز سوم خرداد ماه همان سال با فتح خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی به پایان رسید. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیات قصد ورود به خاک عراق را داشتند که بنا به دلایل نظامی این امر تحقق نیافت و طرح عبور از مرز به عملیات بعدی یعنی عملیات رمضان موکول شد.

در این شرایط سه راهکار اساسی بر روی میز مسئولان وقت برای تصمیم گیری در مورد ادامه وضعیت جنگ پس از فتح خرمشهر وجود داشت که در نهایت استراتژی ادامه جنگ و ورود به خاک عراق اتخاذ شد. ایران در عملیات بیت المقدس توانست شهر استراتژیک خرمشهر را فتح کند و شرایط را برای عراق و صدام حسین دشوار سازد. پس از فتح خرمشهر، جایگاه بین المللی ایران ارتقاء یافته بود، روحیه ای سرشار از امید در مردم و رزمندگان ایرانی پدید آمده بود، فروش نفت رشد قابل قبولی پیدا کرده بود و احتمال پیروزی صدام منتفی شده بود. اما هنوز برخی از شهرهای ایران مثل نفت شهر، سومار، قلاویزان و... در تصرف نیروهای عراقی بود. در این شرایط سه راهکار اساسی پیش روی مسئولان ایرانی برای ادامه راه وجود داشت.

آتش بس مذاکره توقف انتظار ادامه جنگ بدون محدودیت در ورود به خاک عراق 

دو گزینه ابتدایی نتوانست انتظارات مسئولان ایرانی را برای خاتمه دادن به جنگ برآورده کند و آنها پس از مشورت های فراوان تصمیم را بر آن بنا نهادند که گزینه سوم را انتخاب کنند و در عملیات بعدی خود وارد خاک سرزمینی کشور عراق بشوند. لازم به ذکر است نیروهای مسلح ایران تصمیم خود را برای ورود به خاک عراق در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) گرفته بودند که بنا به دلایلی قادر به تحقق آن نشدند. اولین عملیات برون مرزی ایران در جنگ با عراق، در تیر ماه سال 1361 تحت عنوان عملیات رمضان آغاز شد.

در این مصاحبه که مربوط به سال 1394(بوده)و در خلال یک پژوهش علمی تهیه شده است، با سرتیپ بازنشسته توپخانه و ستاد «مسعود بختیاری» از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، افسر عملیاتی قرارگاه کربلا از طراحان عملیات بیت المقدس(عملیات آزادسازی خرمشهر) در خصوص نحوه طرح‌ریزی، اجرای و در نهایت موفقیت عملیات بیت‌المقدس گفتگویی صورت گرفته است.

در سلسله عملیات های چهارگانه نیمه دوم سال 1359 که همگی به نوعی به ناکامی انجامید، ارتش جمهوری اسلامی ایران عملاً مدیریت صحنه جنگ را بر عهده داشت. به نظر شما عوامل ناکمی ایران در این عملیات ها چه بود؟

ابوشریف و مرتضی رضایی اعتقاد داشتند که وظیفه سپاه جنگیدن با دشمن خارجی نیست

با فشار فرماندهان خوزستانی‌، سپاه وارد صحنه نبرد شد

نیروهای مردمی سرشار از انگیزه و اشتیاق برای جنگیدن بودند؛ اما نه تجهیزات داشتند و نه آموزش دیده بودند

گروه‌های چپ به ارتشی‌ها تهمت‌های ناموسی می‌زنند؛ زیر این فشار روانی هیچ نیروی نظامی دوام نمی‌آورد

ظرف 20 ماه، 15000 نفر از نیروهای ارتش پاک‌سازی شدند

خدمت سربازی را از 24 ماه به 12 ماه کاهش دادند، غافل از اینکه وظیفه یک سرباز در صحنه نبرد از ماه سیزدهم خدمت آغاز می‌شود

به نیروهای ارتش ابلاغ کردند هر کس که دوست دارد در شهر خودش خدمت کند می‌تواند برود؛ همه کسانی که توانایی راهبری تانک را در انگلستان آموخته بودند از خوزستان انتقالی گرفتند

تصور می‌کردند هر کسی که در واحد اطلاعات خدمت می‌کند، ساواکی است؛ سازمان اطلاعات ارتش را با این استدلال از بین بردند

با وجود همه مشکلات؛ ارتش عراق در بیابان‌های خوزستان زمین‌گیر شد. صدامی که به نیت فتح تهران آمده بود، روز ششم حمله تقاضای آتش‌بس کرد

در هفده روز ابتدایی جنگ، سی نفر از خلبانان ارتش به شهادت رسیدند

فشار افکار عمومی باعث شد بدون برنامه‌ریزی و با حداقل به نیروهای دشمن حمله‌ور شویم

تقلیل اقدامات ارتش در سال ابتدایی جنگ بی‌انصافی است

اولاً باید بگویم که صحبت شما کاملاً درست است؛ مدیریت صحنه جنگ را ارتش بر عهده داشت. به این دلیل که در آن زمان هنوز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انسجام سازمانی پیدا نکرده بود. اساساً سپاه به عنوان فرماندهی کل تشکیل نشده بود و به صورت سپاه شهری با وظیفه انتظامی عمل می‌کرد. آقای ابوشریف و مرتضی رضایی که هر دو به فرماندهی سپاه منصوب شدند، اساساً معتقد به جنگیدن سپاه با دشمن خارجی نبودند و اعتقاد داشتند که سپاه وظیفه دیگری دارد.

اما تعدادی دیگر که از فرماندهان سپاه که عمدتاً متعلق به استان خوزستان بودند مثل آقای شمخانی، سردار رشید، احمد غلامپور و شهید احمد سوداگر اعتقاد داشتند که سپاه باید در جنگ برون مرزی نیز شرکت کند. غرض این بود که بگویم در سال اول جنگ مدیریت صحنه بر عهده ارتش است، زیرا نیروهای سپاه هم فاقد سازمان و هم فاقد تجربه هستند.

نیروهای مردمی نیز علی رغم همه شور و شوق و انگیزه خود که جای تردید ندارد، نه مجهز و نه آموزش دیده بودند. کسانی هم که اندک آشنایی داشتند از حد سرباز منقضی خدمت و یا درجه‌دار منقضی خدمت تجاوز نمی‌کرد. بنابراین مدیریت صحنه جنگ بر عهده ارتش بود اما ارتشی که دچار مسائل طبیعی و پالایش‌های صورت گرفته بعد از هر انقلابی قرار می‌گرفت، شده بود. در واقع انقلاب یعنی تغییر طبقات اجتماعی. ارتش نیز باید خود را با هنجارها و شرایط جدید تطبیق می‌داد و توجیه می‌کرد. طبیعی بود که فرماندهان قدیم نمی‌توانستند جایگاهی داشته باشند.

در اثر این مسائل دو فشار بر ارتش وجود داشت. مورد اول فشار بیرونی به ارتش بود که خود به دو بخش تقسیم می‌شد. یک فشار ضد انقلاب برای انحلال ارتش که عمدتاً گروه‌های چپ سردمدار این جریان بودند. فشار دیگر از طرف انقلابیون راستین و روشنفکران جامعه بود. تصور این افراد آن بود که ارتش یک ارتش آمریکایی است و کودتای  28 مرداد را بار دیگر تکرار خواهد کرد.

یک فشار هم از درون خود ارتش از جانب نیروهای ارتش وجود داشت. نیروهای ارتش افرادی بودند که عمدتاً درک صحیحی از مفهوم آزادی نداشتند و فکر می‌کردند هر کس هر کاری که به دلخواهش است را انجام بدهد مفهوم آزادی شکل گرفته است.

بنابراین، بدون هیچ سوءنیتی اغلب دنبال منافع و مصالح شخصی خود بودند و یا فکر می‌کردند واحد به آن طوری که فکر می‌کنند مدیریت بشود بهتر است. مثلاً در یک واحدی سربازان به نوبت هفتگی فرماندهی واحد را در دست می‌گرفتند. در یک واحدی فرماندهی شورایی شده بود. این قبیل مشکلات پیش آمد و فشار از درون و بیرون بر ارتش بسیار زیاد شد و موجب گشت، انضباط ارتش خدشه‌دار بشود. هنگامی که انضباط دچار مشکل بشود، به تبع آن آموزش نیز دچار مشکل می‌گردد. همچنین نگه‌داری تجهیزات و آماده نگه داشتن نیروها نیز دچار مشکل می‌گردد.

بنابراین، ارتش با این سه مشکل اساسی مواجه بود و زیر یک فشار روانی شدید که ناشی از تبلیغات گروه های چپ مبنی بر انحلال ارتش بود قرار داشت. در این فشار تبلیغاتی تهمت‌های بسیار ناروا و حتی ناموسی به نیروهای ارتش وارد می‌شد. در کنار این موضوعات، در هفته اول انقلاب مسئله پاره‌ای نا امنی ها در بعضی از نقاط کشور پیش آمد. طبیعتاً نظام برای برقراری امنیت و برای حفظ تمامیت ارضی کشور نیاز به نیروی مسلح داشت. شهربانی و ژاندارمری آن زمان که امروز در قالب نیروهای انتظامی ناجا می‌شناسیم، چون در قبل از انقلاب در صف اول فرمانداری نظامی بودند تقریباً از بین رفته بودند.

ارتش همچنین درگیر برقراری تامین امنیت در غرب کشور و در آمل در شمال کشور و همچنین در خوزستان در جنوب غرب کشور است. نزدیک بیست ماه ارتش درگیر برقرای امنیت داخلی در کشور بود.

در کنار این، مسئله پاک‌سازی عناصر از نظر سیستم انقلاب و گروه هایی که تشکیل شده بود در ارتش ادامه داشت و به گفته شهید دکتر چمران وزیر دفاع وقت، ظرف 20 ماه 15000 نفر در ارتش پاک‌سازی شدند. در کنار این پاک‌سازی یک سری از نیروها نیز خود از ارتش خارج شدند که اکثراً متخصصین حرفه‌ای ارتش محسوب می‌شدند.

در کنار این، وزیر دفاع وقت با تصویب شورای عالی دفاع مدت سربازی را از 24 ماه به 12 ماه کاهش داد. این کاهش به خاطر این بود که سربازها هر روز به یکی از گروه های سیاسی متمایل می‌شدند. طبیعتاً خدمت 12 ماه سرباز را در مرحله عملیاتی نگه نمی‌دارد. کسی که سرباز می‌شود 4 ماه را در دوره آموزش رزم مقدماتی می‌گذراند. یک ماه را نیز به مرخصی می‌رود. از هفت ماه باقی مانده سرباز باید آموزش یگانی را در پادگان بگذراند. یعنی سرباز در دوره آموزش مقدماتی فقط با اصول اولیه سربازی آشنا می‌شود. کار کردن با توپ و تیربار و تانک و یا هر چیز مربوط به رسته را باید در آموزش انفرادی یگانی بگذراند. در حقیت در هر رسته‌ای که خدمت می‌کنی باید آموزش مرتبط با رسته را در قالب آموزش انفرادی یگانی بگذرانید. در 3 ماه باقی‌مانده باید آموزش اجتماعی یگان فراگرفته شود. یعنی اینکه گردان من چگونه با گردان کناری خود می‌تواند کار کند.

مخلص کلام این است که سرباز در یک سال اول آموزشی است. بعد از پایان یک سال تبدیل می‌شود به یک سرباز عملیاتی زیرا آموزش های مرتبط را طی کرده تا به یک تخصصی در حد خود رسیده است. حال شما این فرد را مرخص می‌کنید و یک سرباز دیگر را جایگزین او می‌کنید. در حقیقت شما هیچ وقت یک سرباز عملیاتی در اختیار ندارید. در کنار این ها وقتی شما مدت سربازی را به یک سال تقلیل دادید، بسیاری از رانندگان و خدمه توپ ما که یک مقداری نیاز به سواد بالاتری نیاز دارند تا بتوانند با این وسایل کار کنند که اکثر از درجه‌داران و افسران وظیفه بودند نیز رفته بودند. ارتش از لحاظ کادر پرسنلی دچار مشکل عمده‌ای شده بود. هم در رده بالا فرماندهانی را از دست داده بودیم به دلیل مسئله انقلاب، هم تعدادی خود از ارتش خارج شده بودند.

ذکر این نکته قابل توجه است که عنوان شده بود هر کس در هرجایی که دوست دارد خدمت کند. در نتیجه همه کسانی که تخصص تانک داشتند و در گرمای خوزستان خدمت می کردند و حتی دوره تخصص خود را در انگلستان دیده بودند به شهرهای خود انتقال یافتند. در نتیجه لشکر زرهی خالی از نیروی متخصص شده بود. ارتش نیز دچار مسائل امنیتی کشور شده بود و آموزش تخصصی خود را کنار گذاشته بود.

در حقیت ارتش به کار جنبی مشغول شده بود. آموزش، انضباط و تعمیر و نگه‌داری تجهیزات ارتش دچار مشکل شده بود. حال این ارتش با یک حمله بسیار قدرتمند خارجی مواجه شده است. یعنی مواجه با ارتشی که خود را دو سال آماده حمله کرده است. در آن زمان نیروی زمینی ارتش 6 لشکر بیشتر نداشت. لشکر 64 ارومیه، لشکر 28 کردستان، لشکر 81 زرهی کرمانشاه، لشکر 92 زرهی خوزستان، لشکر 16 زرهی قزوین، لشکر 77 خراسان و لشکر 21 که این لشکر، لشکر منحل گارد شاهنشاهی بود. 

ما با چنین وضعی مواجه می‌شویم با هجوم دشمن؛ در حالی که بیش از سه لشکر ما نیز درگیر تامین امنیت در مناطق آشوب‌زده کشور است. در کنار این به هر دلیلی که مدیریت عالیه نظام باوری مبنی بر حمله عراق به کشور ندارد، اطلاعات و هشدار ارتش مبنی بر احتمال وقوع حمله عراق به کشور مورد قبول واقع نمی‌گیرد.

در درجه دوم موضوعی که از نظر من اهمیت بسیار دارد آن است که سیستم های اطلاعاتی ارتش ما منحل شده بود. چون از هر نوع سیستم اطلاعاتی برداشت ساواکی بودن داشتند. در حالی که سیستم اطلاعاتی ارتش کار انفرادی بر روی کسی انجام نمی‌دهد. سیستم اطلاعاتی ارتش بر روی زمین، دشمن، جو و تهدید کار می‌کند. آیا کسی با حکومت مخالف است یا خیر به سیستم اطلاعاتی ارتش ارتباطی پیدا نمی‌کند. ولی به دلیل اینکه برچسب ساواکی بودن بر روی نیروهای ارتش خورده می‌شد، خیلی از نیروها رفته بودند و در نتیجه سیستم اطلاعاتی ارتش آنگونه که باید نمی‌توانست رصد ارتش عراق را انجام بدهد و چون سیستم اطلاعاتی شما از هم پاشیده بود، عناصری که برای شما از کشور مقابل خبر می‌آوردند شناخته شده بودند و یا به خاطر انحلال سازمان های کشور دیگر در دسترس نبودند.

بنابراین اطلاعاتی که از ارتش عراق وجود داشت، اطلاعات بسیار اندکی بود. آن اطلاعاتی که توسط حاضرین در مرز داده می‌شد نیز مورد قبول و باور نبود. در نتیجه عراق به یک مرتبه با هجوم سنگین ارتش عراق مواجه شد. اما بدون هیچ تعصب سازمانی نگاه کنید که چه سازمانی جلوی پیشروی دشمن را گرفت؟  یک لشکر ساده از نظر نظامی می‌تواند 60، 70 ، 80 یا صد کیلومتر نظامی را پوشش بدهد. ولی لشکر 92 خوزستان با استعدادی کمتر از 40 درصد با مرزی معادل 500 کیلومتر هر گوشه ای را بپوشاند باز از گوشه دیگر عده ای وارد می‌شوند.

بنابراین، در آغاز جنگ در شش، هفت روز اول ارتش عراق حدود 15000 کیلومتر از خاک سرزمینی کشور ما را به اشغال درآورده است. در بعضی از نقاط مثل دزفول در حدود 90 کیومتر پیشروی کرده است. اما یک نکته‌ای در اینجا وجود دارد. اینکه در مقابل این هجوم هیچ اقدامی صورت نگرفته صحبتی کاملاً اشتباه است زیرا شهدایی هستند که متعلق به همان روزها اول جنگ هستند اما این مقاومت، مقاومتی متناسب با شدت حمله عراق نیست و لذا جلوی پیشروی عراق گرفته می‌شود و به حمله آن به تاخیر انداخته می‌شود و قبل از اینکه عراق به اهداف خود برسد پیشروی او متوقف می‌شود.

این نکته بسیار مهمی است. عراق به قصد اشغال خرمشهر، آبادان، شوش، اندیمشک، دزفول، شوشتر وارد خوزستان شده و قصد داشت به سمت ماهشهر حرکت کند زیرا خوزستان را از آن خویش می‌داند. به جز نیمی از خرمشهر در بقیه موارد موفق نبود و نیروهای عراقی در بیابان های خوزستان در نیمه راه هدف متوقف شدند. این مسئله قابل توجه‌ای است که عراق به اهداف استراتژیکی مورد نظر خود نتوانست دست پیدا کند. جلوی این پیشروی را ارتش توانست بگیرد. نیروهای مردمی با علاقه بدون ترس از شهادت به جبهه آمده بودند اما در مقابل یک ارتش منظم باید با یک ارتش منظم جنگید. در مقابل تانک باید تانک قرار داد. در مقابل هواپیما باید هواپیما قرار داد. در مقابل هلی‌کوپتر، هلی‌کوپتر نیاز دارید. صرف ایثار و جانبازی نمی‌تواند از همه کاری جلوگیری کند. تخصص و تجهیزات نیز مطرح است.

البته حضور نیروهای مردمی خود روحی‌ دهنده، تشویق‌کننده و یک عامل موثر می‌تواند باشد؛ اگر چه در بعضی از نقاط اغتشاش نیز به وجود می‌آورد. یک سری افراد برای کمک می‌آیند، اما به خاطر اینکه وارد به کار نیستند اختلال نیز در کار پیش می‌آوردند. اما نهایت کمک را نیروهای مردمی کردند. از مردم مناطق اشغالی نیز فقط مردم خرمشهر مقاومت کردند. سایر شهرها مردم شهر را تخلیه کردند یا در شهر بودند اما فشاری نبود. بین شش روز تا دو ماه ابتدایی جنگ بود که ارتش عراق در خاک ایران متوقف و به نوعی زمین گیر شد. ارتش عراق آمده بود تا به یک چیزی دست پیدا کند اما نتوانست. وقتی شما توانستید دشمن را متوقف کنید، آن وقت می‌توانید به او حمله کنید. طبق روش‌ها و اصول تاکتیکی باید ابتدا دشمن حمله‌ور متوقف بشود. در واقع ابتدا باید او را مهار کنید.

این کار را ارتش انجام داد. در روز ششم بود که عراق درخواست آتش‌بس کرد. تقاضای آتش‌بس نشان دهنده این است که آن‌ها فهمیدند که نمی‌تواند به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند. عراق به ایران حمله نکرده تا در روز ششم درخواست آتش بس بکند. نیروهای موجود در خرمشهر 34 روز مقاومت کردند. حتی نیروی زمینی برای جبران کمبود نیروی خود از 750 دانشجوی دانشکده افسری به صورت سرباز در خرمشهر استفاده کرده است. در 17 روز اول 30 خلبان شهید شدند که این نشان دهنده آن است که چه مقدار پرواز انجام شده است.

در هوانیروز هم به همین شکل بود. یا حجم تیراندازی توپ‌خانه ما نشان دهنده آن است که چه مقدار تیراندازی کرده با بتواند دشمن را متوقف بکند. به هر حال یک نتیجه بگیریم. متوقف کردن دشمن ظرف بیست روز تا دو ماه ابتدایی اقدامی بسیار بزرگ از نظر تاکتیکی بود و مانع از این شد که عراق به اهداف مورد نظر خود برسد. امروزه یکی از تعاریفی که در مورد پیروزی به کار می‌برند این است که اگر شما مانع رسیدن دشمن به اهداف مورد نظرش بشوید شما پیروزید.

برای مثال، اسراییل در خلال جنگ 33 روزه به داخل خاک لبنان حمله‌ور می‌شود. نیروهای حزب الله نمی‌گذارند اسراییل به اهداف خود دست پیدا کند. اگر چه صدمات و لطماتی به حزب الله وارد شده، اما چون نتوانسته به اهداف خود برسد شکست خورده است. بنابراین همین‌قدر که ارتش عراق به اهداف خود نرسید و ظرف شش روز تقاضای آتش‌بس کرد، نشان دهنده خنثی شدن استراتژی حمله خود به ایران است. اینجا است که ما می‌گوییم عراق دچار شکست شد. از این پس ما به عراق حمله میکنیم.

جالب است که پس از گذشت بیست روز از حمله عراق به کشور در حالی که در بعضی از نقاط هنوز توسط عراق عقب زده می‌شویم، به عراق حمله می‌کنیم. حمله‌ای هم که انجام می‌شود به چند دلیل است. یک بر اساس فشار افکار عمومی است. زیرا افکار عمومی به دلیل مسائل انقلابی به هیجان آمده و اصول نظامی را نمی‌شناسد و خواستار حمله به عراق می‌شود. مردم دچار خشم شده بودند زیرا عراقی که یک چهارم با وسعت و یک سوم ما جمعیت دارد به کشور حمله کرده است. به هر حال ارتش ناگزیر است که به افکار عمومی پاسخ بدهد. اطلاعات رسیده از عراق اطلاعات خوبی نیست.

ما در روز بیست و سوم مهرماه توسط لشکر 21 که متشکل از لشکر 1 و 2 تهران بود که در حال ادغام شدن بودند، از این لشکر دو تیپ آن بر روی قطار بود که وارد اندیمشک شده بود و یک تیپ نیز در تهران بود. این لشکر با دو تیپی که از قطار پیاده می‌شوند در منطقه ای که شناسایی نشده، اطلاعاتی از آن به دست نیامده و منطقه را نمی‌شناسد دستور حمله داده می‌شود. از نظر اینکه به هدف خود دست پیدا نکردیم ما ناکام بودیم اما نکته آنجاست که دشمن فهمید علی‌رغم تمام کمبود توان حمله به او را داریم. دشمن متوجه شد که ما اشغال را نمی‌پذیریم. سر سازش با کسی را نداریم.

بنابراین، عملیات ارتش اگرچه به اهداف خود نمی‌رسد اما آثار طبیعی و دستاوردهایی دارد و آن نشان دهنده عزم جمهوری اسلامی و همچنین روحیه مقاومت در ارتش است. ضمن اینکه این چهار عملیات نیمه دوم سال1359، عملیات کوچک و محدود است. یعنی یک یا دو تیپ شرکت کردند و نه چند لشکر که در سال آخر جنگ ما شاهد آن هستیم. این عملیات ها، عملیات های کوچکی هستند که در شرایط بسیار خاص انجام می‌شوند. در واقع به اصطلاح شما یک پنجول به دشمن می‌کشید.

بنابراین، این که می‌گوییم ناکام است باید ناکامی را در شرایط خاص خود ببینیم و ضمناً اثرات ناکامی را درست بسنجیم. این اثرات ناکامی دشمن را در جای خود نگه داشته است. درست است که ما نتوانستیم به هدف خود دست پیدا کنیم، اما دشمن در جای خود ایستاد. ضمن اینکه در این سال اول جنگ هم، ارتش عملیات موفق هم دارد. چرا به تصرف تپه های الله اکبر و تصرف تپه های میمک در ایلام اشاره نمی‌شود؟ بنا به دلایل خاصی  بر این چهار عملیات تاکید شده است. در صورتی که ما عملیات موفق هم داریم.

بله! ما می‌پذیریم که نتوانستیم هدف جغرافیایی را به دست آوریم. بر اثر فشار افکار عمومی با یک گردان یا یک تیپ به یک لشکر زرهی عراق حمله کردیم. اما همین قدر هم که ما به او حمله می‌کنیم عراق را از دستیابی آبادان صرف نظر می‌کنیم. ما با یک گردان جلوی دستیبای عراق به آبادان را می‌گیریم.

این‌ها خود به نوعی موفقیت محسوب می‌شود. خلاصه کلام اینکه می‌گویند این چهار عملیات به ناکامی منجر شد قدری بی‌انصافی است. باید نگاه کنیم به شرایط و جو موجود و به حجم نیروی به کار رفته در آن زمان و اثراتی که از خود به جای گذاشته است. شما با حداقل نیرو، با اطلاعاتی که درست نیست، در اثر فشار افکار عمومی ناچار شدید که پاسخ بدید به افکار عمومی زیرا عنوان می‌شد که اگر ارتش نمی‌تواند عملیات کند تکلیف او را مشخص کنیم. اما دستاورد آن تثبیت دشمن است.

پس نتیجه می‌گیریم که ناکامی به معنای شکست مطلق نبود. دستاورهای داشته که در پاره ای باکامی هم بوده است. عوامل آن چه بود؟ کمبود نیرو، عدم شناسایی زمین، انسجام نداشتن ارتش زیرا ارتش در 6 ماه اول جنگ شروع به بازسازی خود کرد و در حال تجدید ساختار و بازگرداندن سربازان خود بود و از لحاظ نیروی انسانی، از نظر تجهیزات، از نظر آموزشی و با این وضع ارتش عراق را نگه داشته است.

بنابراین، لغت «ناکامی» یک لغت منصفانه‌ای نیست. اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم همان قدر که ارتش عراق را متوقف کردیم و مجبور کردیم تانک خود را به پشت خاکریز ببرد، این را ما جز موفقیت می‌پنداریم اگر چه مقداری از خاک ما را اشغال کرده است. اما دلایل اشغال و دلایل عدم حضور ارتش را باید در بیرون از ارتش جست و جو کرد.

 

در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس عبور از مرز به منظور رسیدن به خاک عراق برای نیروهای ایرانی طرح ریزی شده بود. آیا فلش یا جهت‌گیری در کالک عملیاتی برای رفتن به سوی بصره صرفاً به همین فلش ختم می‌شد و شکل آرمانی داشت و یا نیروهای ایرانی قصد حرکت به سمت عراق را داشتند و بنا به دلایلی موفق به تحقق این امر نشدند؟ به فرض آنکه نیروهای ایرانی توان حرکت به سمت بصره را داشتند باز هم از مرز عبور می‌کردند؟

من در تیم طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر حضور داشتم

از ابتدای طرح‌ریزی عملیات قصد عبور از مرز عراق را داشتیم

می‌خواستیم از سمت بصره ارتباط ارتش عراق با خرمشهر را قطع کنیم

نیروهای نظامی ما بعد از نبردی سخت دیگر توان عبور از مرز را نداشتند؛ لاجرم مسیر نزدیک‌تر را برای ورود به خرمشهر را انتخاب کردیم و از ورود به خاک عراق منصرف شدیم

اول نکته را خدمت شما عرض کنم. بنده جز دو سه نفری هستم که روی این طرح کار کردم بنابراین شما پاسخ را از دهان کسی می‌شنوید که روی این طرح مسئولیت داشته و کار کرده است.

بله از ابتدا طرح ما این بود که از مرز خارج بشویم. یعنی در حقیقت یک عملیات چهار مرحله‌ای در نظر داشتیم. یعنی چهارگام پشت سر هم برداریم. در ابتدا از رودخانه کارون عبور کنیم و به منطقه آن طرف کارون برویم و نیروهای عراقی را عقب بزنیم و به لب مرز برسیم و از مرز عبور کنیم بپیچیم به سمت بصره  و وقتی به سمت بصره رفتیم ارتباط عراق با خرمشهر قطع می‌شد. این را می‌گویند که احاطه دور یا دورانی. یعنی ما به جای اینکه از یک نقطه مستقیم به بیرون برویم از پنجره خارج می‌شویم. این طرح هم بر روی کاغذ و هم بر روی طرح ها بود و باید به مرحله اجراء در می‌آمد، اما در عمل وقتی ما مرحله اول و دوم را با موفقیت پیگیری کردیم و به خط مرزی رسیدیم، حالا وقت خارج شدن از مرز  و حرکت کردن به سمت شرق بصره و چسبیدن به رودخانه اروند برای پدافند بود. اینجا عراق نیروهای خود را تقویت کرده بود و رسیدن به آنجا هفت، هشت روز برای ما طول کشیده شده بود و نیروهای ما خسته شده بودند و توان رزمی ما دیگر کفایت نمی‌کرد و بنابراین ما به جای اینکه به سمت بصره برویم و خرمشهر را به محاصره در بیاوریم، راه را نزدیک‌تر کردیم و از داخل خاک ایران و از داخل مرز به سمت خرمشهر حرکت کردیم و در شلمچه عراق را گرفتیم.

پس طرح شکل آرمانی نداشته است؟

 خیر به هیچ وجه.

امیر هیچ سندی نیست که در طول عملیات بیت المقدس مذاکره ای با امام مبنی بر ورود به خاک عراق شده است؟

طرح عبور از مرز به تائید فرماندهی کل قوا رسیده بود

چرا اما نه به این شکل.

فرمانده کل نیروهای مسلح هیچ‌وقت در جزییات به این صورت دخالت نمی‌کند. اما عبور از مرز و ورود به خاک عراق تحت عنوان استراتژی نظامی ایران به تصویب حضرت امام رسیده بود. آن هم این بود که ایشان پس از فتح خرمشهر طی دو جلسه که یکی در روز ششم خرداد و دیگری در روز بیست خرداد ماه با اعضای شورای عالی دفاع شکل گرفت، ایشان از مسئولین سوال می‌کنند که شما قصد چه کاری را دارید؟ آن‌ها پاسخ می‌دهند که ما برای تحقق خواسته‌های خودمان که عبارت بود از متجاوز اعلام کردن عراق، پرداخت خسارت عراق و خارج کردن عراق از سایر مناطق اشغالی باید یک فشار سنگین نظامی وارد کنیم تا خواسته‌های ایران محقق بشود. زیرا عراق نمی‌پذیرفت که از مناطق اشغالی خارج بشود و صحبت‌ش آن بود که همین جا بر سر مرزهای جدید صحبت کنیم. ایشان این موضوع را تصویب کرده بود.

پس عملا عبور از مرز به عملیات رمضان موکول میشود؟

 بله.

اگر زمانی که عملیات بیت المقدس طراحی می‌شد، همان موقع هم مذاکرات با امام خمینی شروع شده بود شاید شرایط بهتر بود!

شورای عالی دفاع با امام صحبت کرده بود. سازمان بالادستی نیروهای مسلح شورای عالی دفاع بود. اعضای شورا طرح را تصویب کرده بودند. یک نکته را اینجا عرض کنم. در مرحله خروج از مرز در ماموریت‌ها آمده است که بنا به دستور آماده می‌شوند تک را به داخل خاک عراق انجام دهند. یعنی ما وقتی به مرز رسیدیم یک بار دیگر برای عبور از مرز سوال می‌کنیم. این یک لغت متداول نظامی است. بنا به دستور رده بالاتر اجازه عملیات داریم. مقام مسئول با توجه به شرایط و مقتضیات دستور به انجام دادن یا ندادن عملیات می‌دهد. ما طرح‌ریزی را انجام دادیم اما خروج از مرز و وارد شدن به خاک یک کشور دیگر بنا به دستور یک مقام بالاتر انجام می‌دهیم و مسئله مربوط به مسائل سیاسی است.

پس در طرح عملیات بیت المقدس نیز بنا به دستور قید شده است؟

بله کاملاً؛ منتهی چون ما دیگر نمی‌توانستیم ادامه بدهیم خود به خود سوالی هم مطرح نشد. حال در مرحله بعد باید تکلیف خود را با عراق روشن کنیم و دو مرحله باقی مانده عملیات بیت المقدس را اجرا می‌کنیم. در واقع عملیات رمضان آن دو مرحله باقی مانده از عملیات بیت المقدس است.

استراتژی جمهوری اسلامی ایران برای عبور از مرز بر چه اصولی استوار بود؟ آیا این صحبت که ارتش مخالف انجام تاکتیکی عملیات بود صحت دارد؟

تهدید بصره؛ بهترین منطقه برای تنبیه متجاوز بود

استراتژی نظامی جمهوری اسلامی ایران برای عبور از مرز عبارت بود از تعقیب متجاوز در داخل خاک خود و تنبیه او. عراق به ما تجاوز کرده بود و اگر به خاطر داشته باشید امام می‌فرمود جنگ جنگ تا رفع فتنه. این رفع فتنه که یک آموزه دینی هم هست یعنی وقتی یک تجاوزی صورت گرفته باید چشم فتنه را کور کنید و لذا تنبیه متجاوز و به زانو درآوردن عراق ماموریت این عملیات بود. یعنی شما عراق را از منظر ضعف پای میز مذاکره بکشانید و تا زمانی که مناطقی از شما در دست ارتش عراق است وزیر خارجه عراق حرف شما گوش نمی‌دهد. او قصد امتیاز گیری دارد.

بنابراین، مسأله عبور از مرز استراتژی نظامی ما بود. استراتژی نظامی ملی ما ادامه جنگ بود و استراتژی نظامی ورود به خاک عراق بود. منطقه جنوب عراق و منطقه بصره برای اجرای این استراتژی انتخاب شد. ما بیش ازحدود 1600 کیلومتر با عراق مرز مشترک داریم. یک منطقه شمالی عراق است، منطقه دیگر منطقه میانی و روبری استان ایلام و کرمانشاه  است و آخرین منطقه روبروی استان خوزستان است. استراتژی نظامی ما در تعقیب استراتژی ملی در ادامه جنگ و تنبیه متجاوز و مبتنی  بر ورود به خاک عراق در منطقه جنوب و وصول به بصره بود . این امر متین نیز بود زیرا در شمال عراق  کردستان قرار داشت که به اهمیت چندانی برای رژیم عراق نداشت. زیرا کردستان همیشه یک حالت خودمختاری و جدایی طلبی از عراق داشته است. در مرکز عراق نزدیک‌ترین هدفی که میتوانید عراق را به زانو دربیاورید شهر بغداد بود که حدود 220 کیلومتر از مرز ما فاصله داشت. ولی بصره در فاصله 30 کیلومتری خاک ما و چسبیده به مرز بود. بصره دومین شهر عراق، بزرگترین بندر عراق، پرجمعیت‌ترین شهر عراق بعد از بغداد و پیش‌بینی می‌شد که با تهدید بصره عراق قاعدتا باید تسلیم بشود.

آیا تصور درستی بود که با تهدید بصره رژیم عراق تسلیم می‌شود؟

در ارتش مخالفت چندانی با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر وجود نداشت

نظر تیمسار ظهیرنژاد این بود که باید در کنار یک عارضه طبیعی پدافند کنیم؛ نزدیک‌ترین مانع قابل پدافند اروند رود در کنار شهر بصره بود

به نظر ما شاید درست نبود. اما در نهایت شما باید این شهر بزرگ را به تصرف دربیاورید و آن وقت ببینید که عراق چه جوابی می‌دهد. جنگ را پایان دهیم یا اینکه به جنگ ادامه دهیم. ارتش نیز مخالف نبود. نظر تیمسار ظهیرنژاد این بود که ما در مرز پدافند قابل اطمینانی نداریم. زیرا مرز گسترده است. باید برویم و بچسبیم به یک مانع قابل پدافند. نزدیک‌ترین مانع قابل پدافند رودخانه شط العرب یا اروند رود بود که از کنار بصره می‌گذرد. نظر امیر ظهیرنژاد مبتنی بر واقعیات و ادبیات نظامی بود که ما بتوانیم به یک زمین قابل پدافند بچسبیم چون در مرز در مقابل هجوم زمینی عراق دوباره آسیب‌پذیر می‌شدیم.

ولی این موضوع که مخالفت در ارتش صورت گرفت برمی‌گردد به یکی، دو نفر محدود؛ آن هم که نه با هدف کلی مخالف باشند، آن‌ها می گفتند از آنجا که عراق از یک حمایت جهانی برخوردار است و عبور از مرز ما یک جنبه بین‌المللی و فرامنطقه ای پیدا می‌کند و حکومت عراق تحت تاثیر سقوط قرار میگیرد و سیاست جهانی نمی‌پذیرد، زیرا که عراق در آن زمان جز دوستان و متحدان شوروی بود و لذا یک نوع افت بود برای شوروی که یکی از متحدانش سقوط می‌کرد. این موضوع باعث شد که یکی دو نفر میان حمله عراق در مرز و حمله به عراق در خارج مرز تفکیک قائل شوند. در خارج از مرز عوامل دیگری به کمک عراق خواهند آمد که همین هم شد. ولی مخالفتی که ارتش بایستد و بگوید من مخالفم نبود.

به نظر شما  آیا اگر نیروهای ایرانی موفق می‌شدند منطقه‌ای حتی استراتژیک و وسیع را اشغال کنند، مسئولین جمهوری اسلامی قائل به پایان رساندن جنگ می‌شدند؟

مشروط به اینکه عراق در مقابل خواسته های ما تسلیم می‌شد بله؛ خواسته های ما به این شرح بود:

1. عراق بپذیرد متجاوز است.

2. عراق بپذیرد که باید غرامت پرداخت کند.

3. عراق از باقی‌مانده مناطق اشغالی خارج بشود و در نهایت ما می‌گفتیم نظام عراق و شخص صدام حسین این جنگ را برپا کرده است. این‌ها باید از کار برکنار بشوند.

حال با گرفتن بصره آیا عراق اینها را می‌پذیرفت؟! به نظر من امکان داشت نه. با تجربه امروز این حرف را می‌زنم. زیرا دو دفعه‌ای که آمریکا به عراق حمله کرد، تا کاخ صدام حسین هم رفتند، اما او مقاومت می‌کرد. اما نکته اینجاست که این منطقه نزدیک‌ترین هدفی بود که از آنجا می‌شد به عراق حمله کرد.

استراتژی جمهوری اسلامی ایران در عملیات رمضان درست نبود و موجبات ناکامی ایران در صحنه جنگ را پدید آورد. آیا راهکار بهتری برای ادامه جنگ نبود؟

شکست در عملیات رمضان؛ بهانه خوبی برای توجیه استراتژی غلط ما برای ادامه جنگ نیست

بغداد بهترین نقطه برای عملیات بود اما ما توان نظامی آن را نداشتیم

بصره؛ پاشنه آشیل صدام بود. آمریکایی‌ها دو مرتبه از این منطقه به او آسیب زدند

استراتژی عملیاتی ما ممکن است در رمضان دچار نقص بوده باشد، اما استراتژی کلی غلط نبود. چرا راهکار بهتری بود به شرطی که وسایلش نیز آمده بود. راهکار بهتر این بود که شما از منطقه ایلام مستقیم به سمت بغداد تک کنید اما آنجا باید حدود 220 کیلومتر پیشروی می‌کردید تا به بغداد می‌رسیدید و رفتن به سوی بغداد خود مواجه میشود با اعمال نفوذها و نظرهای خارجی و لذا از نظر تئوریکی مکان بهتری بود. حمله به سمت بغداد از طرف جبهه میانی راهکار مناسبی بود. اما از نظر عملیاتی و مقدورات موجود در توان ما نبود. منطقه بصره پاشنه آشیل عراق است. دو دفعه ای که آمریکا در سال های 1990 و 2003 به عراق حمله کرده، هر دو دفعه از سمت جنوب عراق حمله ور شده است. می‌توانست از غرب و شرق و شمال هم بیاید اما این منطقه را انتخاب میکند.

 آیا به صرف شکست ایران در عملیات رمضان،  می‌توانیم ماهیتاً بگوییم ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر اشتباه بود ؟

با عینک امروز نمی‌توان در مورد مسائل دیروز قضاوت کرد

شرایط خرداد سال 1361 را با امروز مقایسه نکنید.

ما در عملیات رمضان نتوانستیم به هدف مورد نظر دست یابیم. تا هدف و تا نهر کتیبان و تا شمال بصره رفتیم اما نتوانستیم آن را تثبیت کنیم به خاطر این که قدرت نگه‌داری را نداشتیم. عراق تاکتیک جدیدی به کار برده بود. وقتی متوجه شده بود که هدف ما بصره است، نیروهای زبده و ورزیده خود را عقب نگه داشته بود و نیروهای دست دوم خود را جلو نگه داشته بود.

بنابراین، وقتی ما با زحمت خط را شکافتیم و به هدف خود رسیدیم تازه مواجه شدیم با نیروهای تازه نفس و آماده پاتک کننده دشمن که این کار را برای ما مشکل می‌کرد. عرض بنده این است که نگوییم عملیات رمضان با شکست مواجه شد. جمهوری اسلامی ایران نشان داد که تا حق خود را نگیرد دست از سر عراق بر نمی‌دارد و اراده خود را از مرحله حرف به مرحله عمل تبدیل کرد. تلفات و خسارات سنگینی هم به عراق در داخل مرز وارد شد و عراق متوجه شد که در معرکه بدی گیر افتاده است.

بنابراین، می‌توانیم بگوییم که دستاوردهایی در اینجا داشتیم ولی از نظر مفاهیم نظامی نتوانستیم هدفمان را بگیریم و عراق هم پای میز مذاکره نیامد. شما نمی‌توانید امروز درباره اتفاقات آن روز به راحتی قضاوت کنید. مثل این می‌ماند که شما با ماشین شخصی از منزل خارج می‌شوید و در مسیر تصادف میکنید بعد بگویید ای کاش با اتوبوس رفته بودم. این حرف که می‌توانستیم جنگ را تمام کنیم می‌تواند به عنوان یک فکر و فرضیه مطرح بشود، اما شما برگردید به شرایط سال 1361. در سال 1393 قضاوت شما می‌تواند فرق کند. شما هنوز نمی‌دانید که در عملیات رمضان شکست می‌خورید یا خیر. شما رمضان را با خیال راحت و با اطمینان جلو می‌روید و می‌گویید عراق دیگر ساقط شد. در ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس ضربه محکمی به عراق زدید؛ چطور ممکن است عملیات پنجم ناکام بشود؟

بنابراین، باید در شرایط سال 1361 مقایسه را انجام داد. جوان خرمشهری که خانه و زندگانی اش ویران شده است، جوان آبادانی، جوان ماهشهری و... ده شهر ما ویرانه شده و حال شما به مرز رسیدید. فضای و هیجان انقلابی، خانواده شهدا، به هیجان آمدن یک نظام از پیروزی‌های به دست آورده شده و به رخ کشیدن قدرت انقلابی خود، فضایی نیست که شما از آتش‌بس صحبت کنید. 

امیر به عنوان آخرین سوال، از چه زمانی اختلاف میان فرماندهان ارتش و سپاه پدید آمد؟ آیا اختلاف ناشی از شکست در عملیات رمضان بود؟

سپاه بعد از فتح خرمشهر گمان می‌کرد که به بلوغ نظامی و تاکتیکی رسیده است

ارتش به دنبال حداقل خسارت و حداکثر نتیجه بود؛ سپاه به پشتوانه روحیه انقلابی اینگونه فکر نمی‌کرد

از سال دوم جنگ؛ وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه از بین رفت

اول اختلاف را معنی کنیم. اختلاف در روش جنگی و در نوع فرماندهی بود. از عملیات رمضان به بعد سپاه به این نتیجه رسیده بود که به یک بلوغ و تکامل عملیاتی رسیده است. بعد از دو سال جنگ به این نتیجه دست یافته بود که می‌تواند عملیات بزرگ را فرماندهی کند و توانش از ارتش هم بالاتر است. ارتش نیز با تفکرات و فرهنگ خود به جنگ نگاه می‌کرد زیرا ارتش تجهیزات محور است. سپاه این نگاه را نداشت. ارتش نگاه می‌کرد که اگر یک تانک، هواپیما و یا هلی‌کوپترش منهدم بشود، توانی برای جایگزین کردن ندارد در حالی که سپاه روز به روز به نیروهای مردمی اش اضافه می‌شد. جنگ که جلوتر می‌رفت و ما پیروز می‌شدیم، نیروهای بسیجی شایق‌تر و راغب‌تر می‌شدند.

در نهایت ارتش نه از نظر ترس و از روی احتیاط بلکه به دنبال راهکارهایی بود که بتواند حداقل هزینه به حداکثر نتجیه دست پیدا کند. در حالی که سپاه با یک روحیه انقلابی که امروز از آن به عنوان روحیه شهادت‌طلبانه یاد می‌شود معتقد بود که هدف را از بین می‌بریم. این دو اختلاف دیدگاه باعث می‌شود که شما اختلاف روش پیدا کنید. در حد دعوا نیست. من می‌گویم این روش را انجام بدهیم بهتر است، شما می‌گویید خیر راهکار من بهتر است.

اینجا سر آغاز دو نوع نگاه به جنگ است که در سال 1362 خود را به  وضوح نشان داد. ما در سال دوم یک حالت دو فرماندهی داریم اما متوجه می‌شویم که دو فرماندهی کار پیش نمی‌رود. ارتش به خصوص شهید صیاد شیرازی معتقد به وحدت فرماندهی بود بودن اینکه بخواهد وجود سپاه را نفی کند.

 

پس امیر از عملیات رمضان به بعد وحدت فرماندهی ترک خورده بود. درست است؟

بله؛ ولی تا پیش از عملیات خیبر در سال 1362 کاملاً خود را نشان می‌داد و همین امر دلیل شد که در آغاز سال 1362 یک سازمان جدید در نیروهای مسلح پدید بیاید. یک قرارگاهی با نام خاتم الانبیا تشکیل می‌شود که در راس آن رئیس جمهور وقت آقای خامنه ای قرار گرفته و ایشان به عنوان فرمانده سه واحد را زیر نظر دارد. ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سازمان جهاد سازندگی. این سه سازمان با یکدیگر هماهنگ می‌شوند. در سال جنگ ارتش مدیریت جنگ را بر عهده داشت.

در سال دوم فرماندهی به صورت ترکیبی بود؛ گرچه بنده اعتقاد دارم که ارتش به خاطر تخصص و تجهیزات حرف اول را در جبهه می‌زد. اگر بخواهیم ببینیم فرمانده اصلی چه کسی بوده باید به دنبال فرمانده نظامی بگردیم اگر چه شهید صیاد شیرازی هیچگاه این ادعا را نداشت. از سال 1362 به بعد ما در کنار یکدیگر قرار می‌گیریم و قرارگاه خاتم ما را فرماندهی میکند.

پس امیر نقطه صفر این اختلاف عملیات رمضان است؟

به نظر من رمضان است اما بیشتر این امر در عملیات والفجر مقدماتی مشهود می‌شود که ارتش با صراحت با راهکار سپاه برای ورود به خاک عراق مخالفت کرد.

دیگر خبرها

  • کنفرانس فیزیک بنیادی ایران ۱۲ اردیبهشت در قم برگزار می‌شود
  • امیر بختیاری: تقلیل اقدامات ارتش در سال ابتدایی جنگ بی‌انصافی است/ در ارتش مخالفت چندانی با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر وجود نداشت/ از سال دوم جنگ وحدت فرماندهی بین ارتش و سپاه از بین رفت
  • خسروپناه: با مکتب حاج قاسم درگیر دعواهای حزبی نمی‌شویم
  • ۱۰ عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی به مرتبه استادی ارتقا یافتند
  • ۱۰ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به مرتبه استادی ارتقا یافتند
  • ارائه ۱۱ مقاله در همایش علمی «اسوه حسنه» در مرکز گلستان
  • تاکید بر انجام اقدامات جهش زا توسط اعضای شوراها
  • تألیف کتاب«روش تحقیق در مدیریت» توسط عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد
  • همایش بین‌المللی اندیشه‌های قرآنی رهبر معظم انقلاب چهارشنبه در قم 
  • این رویداد در خدمت ایجاد مشارکت میان جامعه پژوهشگران برگزار شد